جدول جو
جدول جو

معنی چشم سحاب - جستجوی لغت در جدول جو

چشم سحاب(چَ / چِ مِ سَ)
مجازاً بمعنی دیدۀ ابرهاست چه همانگونه که از دیدۀ آدمی اشک میریزد از سحاب نیز باران میبارد، پس بمجاز برای سحاب هم، چشمی و دیده ای فرض کرده اند:
از کف زرفشان او خجلند
چشمۀ آفتاب و چشم سحاب.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشک سحاب
تصویر اشک سحاب
کنایه از باران و قطراتی که که از ابر فرو میریزد، اشک ابر، اشک میغ
فرهنگ فارسی عمید
(اَ کِ سَ)
کنایه از قطرات باران:
ز دست بخشش او حاکی است اشک سحاب
ز حزم محکم او راوی است سنگ جبال.
انوری (از آنندراج).
اشک ابر. اشک نیسان. و رجوع به اشک و اشک نیسان شود
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ سَ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از قرای درۀ دینور و در سمت چپ دره واقع است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 235)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ حِ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’مزرعه ای است در دامنۀ کوهی که متعلق بقریۀ ’زاغه’ یکی از دهات اربابیست که در سمت جنوب ملایر واقع است و پشت کوه مزبور شهر نهاوند قرار دارد. این مزرعه را رعایای زاغه زراعت میکنند و خود مزرعه مرتع بسیار خوبی دارد. زراعت این مزرعه دیمی است و تا دولت آباد پنج فرسنگ فاصله دارد’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 233)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ مِ)
چشم سیاهرنگ. چشمی برنگ سیاه. چشم که مردمک آن بغایت سیاه باشد:
بجان تو که نیارم تمام کرد نگاه
ز بیم چشم رسیدن بدان دو چشم سیاه.
فرخی.
ای سیه چشم چه دیدی تو از این دیده گناه
که نگاهت چو کنم خیره کنی چشم سیاه.
ایرج میرزا.
، مراد چشم بی نور باشد. (بهار عجم). چشم کور. چشم نابینا:
هست از بنفشه دیدۀ بادام سرمه دار
روشن شود ز خط تو چشم سیاه ما.
میرزا طاهر وحید (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
سیاه چشم. آن کس که چشمان سیاه دارد
لغت نامه دهخدا
(مِ سَ)
کنایه از قطرات باران و سونش باران. (آنندراج) :
تا سیم سحاب ناشمرده
در دامن ضبط روزگار است
در عهدۀ حفظ ایزدی باد
ذاتت که عطای بیشمار است.
ابوطالب کلیم (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اشک سحاب
تصویر اشک سحاب
اشک ابر باران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم سیاه
تصویر چشم سیاه
آن کس که چشمان سیاه دارد سیاه چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم سار
تصویر چشم سار
چشمه سار، سرچشمه
فرهنگ لغت هوشیار